قوله تعالى: بسْم الله الرحْمن الرحیم اسم عزیز تنصل الیه المذنبون فغفرهم، و توکل علیه العابدون فجبرهم، و توسل الیه المطیعون فوصلهم و نصرهم، و تعرف الیه العالمون فبصرهم، و تقرب الیه العارفون فقربهم، لکنه فی جلاله حیرهم.


هزاران سال گذشت تا خلق عالم در سماع این نام سرگردانند، غایت و نهایت ذات و صفات وى مى‏ندانند، قومى در میدان‏اند و قومى بیرون میدان‏اند همه بسته امر، خسته نهى، در قید تکلیف، در انتظار وعد، در بند وعید، بر امید یافت، و حضرت صمدیت منزه از ادراک اوهام، مقدس از احاطت افهام. عقلى که از جلال وى اندیشد معقول شود، فهمى که از جمال وى ادراک جوید ذلیل گردد، و همى که از کمال وى علم خواهد متحیر گردد، عقل عاجز و فهم قاصر و وهم متحیر و علم مقصر و طبع ذلیل و قلب کسیر و سر اسیر و جمال او بر قدر جلال او، و جلال او بر وفق جمال او:


بیار پور مغانه، بده بپور مغان


که روستم را هم رخش روستم کشدا.

و لوجهها من وجهها قمر


و لعینها من عینها کحل.

قوله تعالى: لمْ یکن الذین کفروا منْ أهْل الْکتاب نزول این آیت در شأن قومى است که ایمان آوردند از هر دو فریق، از اهل کتاب و مشرکان قریش.


رب العزة از ایشان خبر داد که در کفر و شرک مانده بودند، تا بوقت بعثت مصطفى (ص). چون آفتاب وحى سر از مطلع خویش بر زد و آن مهتر کونین و سید خافقین را کسوت نبوت و رسالت پوشانیدند و طلعت رسالت چهره جمال خویش بخلق نمود، رأفت و رحمت نبوت که: بالْموْمنین روف رحیم دست کرم بر سر آن قوم نهاد تا از آلایش کفر پاک شدند و بعز اسلام و آرایش ایمان عزیز گشتند. آن روز که سرا پرده شریعت احمد مرسل در بطحاء مکه نصب کردند، دست فضل محمدى بیامد و نقش تخلیط کفار قریش محو کرد و تلبیس ابلیس را ناچیز کرد. منادى دولت محمد مصطفى (ص) ببازار زمانه برآمد و این نداء عهد در داد که: رسول من الله یتْلوا صحفا مطهرة فیها کتب قیمة. رسول خدا، سید انبیا، مقدم اصفیا، تاج اولیا که در فلک نبوت ماه است و لشگر انبیا را شاه است و عاصیان را پناه است، در چهار بالش دولت نبوت و مسند عز رسالت نشست و صحیفه شریعت از هم باز کرد. کتاب آسمانى و نامه ربانى بر خلق میخواند و نثار توحید بر سر مومنان مى‏افشاند.


این ندا و این آواز باسماع دوستان رسید، همه از میقات نهاد خود بیکبار لبیک اسلام برآوردند. بلال حبشى با روى سیاه و دلى چون ماه رنج میدید و جفاى مشرکان مى‏کشید، گرد مکه همى‏گردید و بامید جمال آن مهتر عالم همى‏دوید که این چه بوى است که در حبشه بمشام من رسید؟! صهیب رومى مى‏تاخت با دلى پر درد و رخى زرد که چه سلسله لطف است که ما را از روم بکشید؟ سلمان فارسى میگفت که: این عطرى است که جز در بازار نیاز ما نفروشند! عمار یاسر آواز مى‏داد که: «انى لاجد ریح یوسف» بو ذر غفارى فریاد همى کرد که:


باد جوى مولیان آید همى


بوى یار مهربان آید همى‏

اى دریغا که آن مهتر بدین عالم در آمد و رفت و کس قدر وى بحقیقت نشناخت! اى دریغا که آن آفتاب جمال در میان میغ نهان شد و کس را از وى بحقیقت خبر نه:


اى در بچنگ آمده در عمر دراز


آورده ترا ز قعر دریا بفراز

غواص ترا نهاده بر دست ز ناز


افتاده ز دست و باز دریا شده باز!

و ما أمروا إلا لیعْبدوا الله مخْلصین له الدین الله تعالى درین آیت بندگان را عبادت میفرماید و در عبادت اخلاص میفرماید. روش اخلاص در عبادت چون روش رنگست در گوهر. هر گوهر که رنگ ندارد، سنگى بود بى قیمت، هر عبادت که با وى اخلاص نبود جان کندنى بود بى مثوبت. اخلاص آتشى است که در سینه مومن برافروزند تا هر آنچه در آن سینه دون حق بود بسوزد، دست وى از محارم برشته اخلاص استوار کنند تا دست جز بحلال نبرد. بدیده در اغیار ننگرد، بسینه از دنیا و عقبى نیندیشد، قوت شهوت منقاد وى گردد. مخلص اوست که نفس وى در وى متحیر شده، حرص را وداع کرده، بخل بهزیمت شده، بیخ حسد از سینه بر کنده، خلق عالم را برادر گشته، کبر از سر فرو نهاده، لباس تواضع پوشیده، زبان نصیحت گشاده، گل شفقت شکفته، اسباب تفرقت از راه وى برخاسته، چون قدم اینجا رسید، بسر راه اخلاص رسید. یک رکن از ارکان عبادت قیام کردنست بفرائض و سنن، چنان که گفت جل جلاله: و یقیموا الصلاة و یوْتوا الزکاة و ذلک دین الْقیمة دین پاینده آنست که نماز بپاى دارند بهنگام، شرائط و ارکان آن بجاى آورده، خضوع و خشوع در دل آورده که: فی صلاتهمْ خاشعون. نظر الله پیش چشم خویش داشته که: المصلى یناجى ربه. در ساعت تکبیر روى بعالم کبریا آورده، بسلاح «اعوذ بالله» شیطان را هزیمت کرده، بدام بسم الله یمن و برکت صید کرده، سوره فاتحه را مفتاح خیرات کرده، بخواندن سوره سیرت ملائکه گرفته، در صف نماز صفهاى اهل صفوت یاد کرده، در رکوع خشوع آورده، در سجود بمحل شهود رسیده، در تشهد حق را مشاهد گشته، روح پیغامبر را ریحان صلوات فرستاده، بسلام خلق را از بلاء خود مسلم داشته. چنین نماز کننده متابع رسول (ص) بود و چنین نماز مستوجب قبول بود و حاصلش رضوان خداوند غفور بود. اینست که در آخر سوره گفته: رضی الله عنْهمْ و رضوا عنْه ذلک لمنْ خشی ربه.